بازدید امروز: 862
بازدید دیروز: 321
کل بازدیدها: 2260780
ارزیابی شخصیت، موضوعی است که افراد زیادی را مجذوب خود میکند، تا بدانجا که هزاران آزمون شخصیت وجود دارد و صدها کتاب درباره آن نوشته شده است. ما دائما در حال ارزیابی غیررسمی شخصیت هستیم. در انتخاب دوست، شناخت همکاران آینده، انتخاب داوطلبان مشاغل سیاسی و انتخاب همسر. برداشتهای اولیه ما ممکن است تحت تأثیر یک جنبه خاص قرار بگیرد. این گرایش به سوگیری در قضاوت را "اثر هالهای" مینامند. گاهی برداشت اولیه ما ممکن است تحت تأثیر تصور قالبی ما از ویژگیهای منتسب به گروه خاصی قرار بگیرد که شخص به آن تعلق دارد. گاهی هم شخصی که مورد ارزیابی قرار میگیرد "حفظ ظاهر" میکند. بنا به این دلایل و شواهد دیگر، ارزیابی غیررسمی از دیگران ممکن است به خطا برود. در بسیاری موارد باید ارزیابی عینیتری از شخصیت صورت گیرد که عاری از سوگیری باشد.[1]
شناخت عینی جنبههای غیرشناختی افراد فایده عملی بسیار زیادی دارد. این جنبهها تا اندازهای بازده استعدادهای ذهنی را تعیین میکنند و توصیف رفتار انسان در موقعیتهای متغیر زندگی را نیز امکانپذیر میسازند. این جنبهها مخصوصا باید در راهنمایی شغلی و راهنمایی تحصیلی به حساب آیند؛ چیزی که اغلب به دست فراموشی سپرده میشود. در واقع نوع فعالیت انسان هرچه باشد، کل وجود او در انجام آن دخالت میکند. بنابراین اگر در سازگاری فرد با فعالیتهای شغلی، تنها استعدادهای ذهنی و تواناییهای جسمی او را در نظر بگیرند، کاری نادرست و غیرعلمی خواهد بود. شناخت شخصیت در بسیاری از موارد موجب روشن شدن علل بیماریهای روانی، چگونگی گسترش و تجلیات آنها میشود. به همین دلیل آزمونهای شخصیت در کلینیکهای روانپزشکی کاربرد فراوانی دارد. ارزیابی شخصیت یک بزهکار میتواند علل بزهکاری را روشن سازد و سازگاری مجدد او را آسانتر کند. بنابراین، برای قضاوت درباره انواع مختلف بزهکاران میتوان از آزمونهای شخصیت بهره گرفت.[2]
آزمونهای شخصیت اساسا برای سنجش "رفتار نوعی" بهکار میروند. این اصطلاح در اصل از نظریه روانشناسان رفتارگرا که به رفتارهای آشکار و قابل مشاهده توجه دارند گرفته شده است. دیدگاه رفتارگرایی برای سنجش خصایص شخصیتی محدودیتهایی دارد. استفاده از دیدگاه روانشناسی پدیدارنگر موجب میشود که شخصیت آدمی بهتر شناخته شود. در روانشناسی پدیدارنگر، این مطلب مورد توجه قرار میگیرد که جهان در چشم شخص چگونه جلوهگر میشود و او دنیای شخصی خود را چگونه میبیند. اصطلاحاتی مانند خودانگاره، احساس دشمنی و نگرش نسبت به مقام و قدرت، به ادراکها و واکنشهایی که در درون شخص روی میدهد اطلاق میشود. بر این اساس گفته میشود که بحرانهای سازگاری بیشتر به ادراک فرد از رویدادها بستگی دارند تا به خود رویدادها. طرفداران مکتب صفات شخصیت به این مقوله از منظر دیگری مینگرند. آنان ضمن تأکید بر تفاوتهای فردی در صفات شخصیتی، به طبقهبندی افراد بر اساس برخی از صفات مشترک معتقدند. به نظر روانشناسان مکتب صفات شخصیت، هر چند الگوی صفات شخصیتی هر فرد متمایز از دیگران است، در بعضی موارد نیز وجوه اشتراک مقایسهپذیر بین افراد وجود دارد. بنابراین، تفاوتهای فردی را میتوان به عنوان پراکندگی یا تغییرپذیری تعدادی از صفات و خصایص اساسی شخصیت آدمی تلقی کرد. بدینترتیب تفاوت در دیدگاه روانشناسان نسبت به شخصیت باعث شده که آزمونهای گوناگونی برای ارزیابی شخصیت ساخته شوند. میتوان آزمونهای شخصیت را به دو طبقه عمده تقسیم کرد: پرسشنامهها یا آزمونهای عینی شخصیت و آزمونهای فرافکن.[3]
آزمونهای عینی شخصیت
در تحقیقات و سنجش شخصیت، از آزمونهای عینی کاغذ و قلمی، زیاد استفاده میشود. این آزمونها باعث صرفهجویی در وقت روانشناسان میشوند. در این آزمونها مراجعان پس از شنیدن دستورالعملهای اولیه خودشان به پرسشها پاسخ میدهند بدون اینکه در حین اجرای آزمون تعاملی با روانشناسان داشته باشند. سپس با پر شدن پاسخنامهها، آنها را برای تحلیل رایانهای، به رایانه میسپارند.[4]
پرسشنامهها ممکن است طوری طراحی شوند که یک بعد از شخصیت(مانند سطح اضطراب) و یا بهطور همزمان چندین صفت شخصیت را اندازهگیری کنند. از مشهورترین پرسشنامههای شخصیتی میتوان، پرسشنامه چندوجهی مینهسوتا[5] را نام برد. این پرسشنامه از 550 جمله ساخته شده که مجموعه وسیعی از رفتارها، افکار و احساسها را وارسی میکند. پاسخهای شخص بر اساس همخوانی آنها با پاسخهای افرادی که مشکلات و اختلالات مختلف روانی داشتهاند نمرهگذاری میشود. این آزمون جهت کمک به متخصصین بالینی برای تشخیص اختلالات شخصیت ساخته شد.[6]
از انواع دیگر آزمونهای عینی شخصیت، میتوان پرسشنامه شخصیتی آیزنک[7] و سنخنمای مایرز – بریگز[8] را نام برد.
آزمونهای فرافکن
بسیاری از روانشناسان، از جمله آنها که گرایش روانپویشی دارند، در سنجش شخصیت آدمی، فرضیه فرافکنی را مطرح کردهاند. بر اساس این فرضیه، هنگامی که محرکهای مبهم، نظیر شکلهای لکه جوهر، به آزمودنی ارائه میشود، محدودیتهای واقعیت به حداقل میرسد، فرایندهای تخیلی ترغیب شده و فرصت نمایان شدن تعارضات ناهشیار به حداکثر میرسد. از پرمصرفترین آزمونهای فرافکن میتوان دو آزمون رورشاخ[9] و آزمون اندریافت موضوع[10] را نام برد.[11]
--------------------------------------------------------------------------------
[1] اتکینسون، ریتا و دیگران؛ زمینه روانشناسی، ترجمه محمدنقی براهنی و دیگران، تهران، رشد، 1378، چاپ هشتم، ج 2، ص 106.
[2] گنجی، حمزه؛ آزمونهای روانی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1377، چاپ هفتم، ص 251.
[3] پاشاشریفی، حسن؛ اصول روانسنجی و روانآزمایی، تهران، رشد، 1377، چاپ پنجم، ص 343.
[4] تاد، جودیت و بوهارت، آرتور؛ اصول روانشناسی بالینی و مشاوره، ترجمه مهرداد فیروزبخت، تهران، رسا، 1379، چاپ اول، ص 151.
[5] Minnesota Multiphasic Personality Inventory
[6] زمینه روانشناسی، ص 110.
[7] Eysenck personality questionnaire
[8] Myers _ Briggs type indicator
[9] Rorschach Test
[10] Test Thematic Apperception
[11] روزنهان، دیوید و سلیگمن، مارتین؛ روانشناسی نابهنجاری ـ آسیبشناسی روانی، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، ساوالان، 1379، چاپ اول، ج 1، ص 255.